پیک نیک در تعطیلات عید
یه روز وسطهای عید تصمیم گرفتیم بریم ویلای عمو،رفتیم و با سرمای شدید اونجا مواجه شدیم متاسفانه و کاملا یخ زدیم،یه اتفاق بد دیگه هم افتاد که تو ادامه میگم اولی که رفتیم و تصمیم گرفتیم شومینه رو روشن کنیم و شما هم کنجکاو زل زده بودی به اتیش و از اونجا جم نمیخوردی کلی پتو پیچت کرده بودم یه وقت سرما نخوری اینجاخیلی بانمک افتادی اینجاهم بعد از حادثه بود طفلک دخترکم واما اتفاقی که برات افتاد این بود توی تراس بابا داشت جوجه ها رو کباب میزد و شما هم طبق معمول جهت فضولی می خواستی بری ببینی چه خبره! کفش هم توی تراس نبود و همینجوری بدون کفش دویدی تو تراس و منم دنبالت ،یه کوچولو بادم بود و یکی از زغالها افتاده ب...
نویسنده :
مامان مهرسا
23:21